نقاب
نويسندگان
لینک دوستان





من گم شده بودم در کوچه هاي بودا

يادداشت هاي سفر به تبت

رسم ميهمان نوازي تبتي حکم مي کند تا پس از خداحافظي نيز صاحب خانه باز فنجانت را از چاي پر کند و اين بدان معني است که صاحب خانه منتظر است تا که دوباره بازگردي.

تبت: وسوسه مجسم؛ پيچيده در راز و آميخته به سياست نامي که با ممنوعيت همراه بود تا اين سالهاي نه چندان دور و يادش تصويري ممنوع بر ذهن زائر و عاشق نقش مي کرد نقشي اخوايي و آخروي تبت سرزمين زمرمه و برف دشت هاي مرتفع، مرتفع ترين دشت هاي جهان بام جهان مي خوانندش به همين رو بامي خلوت و گسترده بي مرز نه مرزها به کوه ها ختم مي شود به چومولونگا ساتاراماتا به اله برف ها که يعني به اورست بلندترين جاي بودن اين جهان و سردترين آن هم گاهي نيز تبت سرزمين بود. سرزمين کوندون : کعبه بوريسم که پوتالا باشد و کومبوم که جوکانگ تمپل باشد و سرامانستري تبت سرزميني که لامايي پير لختي از روح بلند و سپيد بودا را در آن غرب در روستايي دور افتاده در تن کودکي سراغ کرد پس به يافتنش به همه گردنه هاي بلند سواران خسته گذشته تا او را در اتاقي خفته بر آغوش ما دريافتند ونکريمش کردند و بساط بودنش را به پوتالا کشاندند. باشد که تا حلقه مانک ها و لاماها بيالد و بشود اقيانوش بشود اقيانوس خود بشود دالايي لاما : تا خلق را به خود بخواند و به دوستي و به آرامش که خود و دوستي با خود مي آورد تا کي تا آن زمان که مردي از شرق دور به سالهاي هزارو نهصدو پنجاه فرهاد کند که دين اخيون توده هاست و به اين بهانه آرامش جماعت را به خون درغلطاند معبدها و مدارس بودايي را ويران کند و همه را لباس يک رنگ بپوشاند و تبت را به عنوان ايالتي از ايالات چين بزرگ سند بزند تا دالايي لاما مخفيانه از تبت خارج شود تا کنون که هنوز در کنج معبدي نه چندان بزرگ در داراماسالاي هند هر شب دشت هاي خلوت و کوه هاي پرشکوه تبت را به رويا ببيند و چنين است کردار روزگار سياست و دين در آن سرزمين= مرتفع ترين فلات دنيا زير پايمان گسترده است با همان شگفتي هميشه دررنگ و جادوي چشم انداز بيکران سکوت پهناور دشت مرتفع را آن چنان آرام مي گذريم که آنتيلوپ هايي که سمت چپ جاده مي چرند از گذر ما بي جند مي افتند و به تماشا بسنده مي کنم و مي انديشم چرا مي چرند در اين برهوت سرد و بي علف اما نه هزار سال است در اين پهنه زيسته اند و گاه به کمان مردي تبتي از پاي افتاده اند و يا که از سرماي زود هنگام جان نبرده اند ولي مانده اند و زيسته اند هنوز زندگي را بودن را ولب بر علف و آب سپردن و دويدن را مزمزه مي کنند زندگي با همه سختي هايش و سردي هايش چه زيبا و تمم نشدني است پنداري اين بالا :

سايه هاي تند با بالا آمدن خورشيد رنگ مي بازند و تلاش من در گرم کردن باطري هاي دوربين ميان انگشتان يخ کرده ام نتيجه مي دهد و نخستين عکس را از فلات مي گيرم افسوس که ديگر از انتيلوپ ها خيلي دور شده ايم. گردنه را پيش رو داريم بر فراز گردنه از دور پارچه هاي رنگارنگ دعا در باد مي رقصند و دعاي مومنان بودا را در آسمان مي پراکنند به کردار مرسوم هر تبتي که از فراز اين گردنه مي گزرد و پارچه دعايي بر آن مي آويزد و اين چنين است که هميشه پرچم هاي تازه و خوش رنگي جاي پرچم هاي آفتاب زده و باد برده را مي گيرند که خود نشان از فراواني زائران و گذرندگان اين معبر سخت دارد. باد مي وزد و دعا ها و رنگ هاي را تا بيکران دور آب آسمان تا برف هاي شيشاپانگاما، تا لانگ تانگ هيماليا تا فراز همه قله هاي بي نام و نشان تبت با خود مي برد و کوه برکت مي يابد و گنج هاي برکت برف ها بر کوه ها مي مانند تا آب بر دره ها جاري شود تا برکت زمين را دربرگيرد تا درخت ميوه دهد و باغ هاي دره مودي کولا از برکت انباشته شوند و بوته هاي ماري گلد شکوفه دهند و تا باز دستي دستاني آنان را گل هاي زرد خوشرنگ را به نخ کشيده و از آن گردنبندي فراهم کند از براي زيور و آيين که نه تنها مردان و زنان که سگان و گاوان نيز نيز بدون آذين شوند و تيهار گرامي داشته شود تا تيهار بهانه اي شود براي تقديس زمين و براي برکاتش و براي سپاس آن چه بر زمين مي رويد مي بالد و يه تخم مي نشيند و برکت مي يابد و نان مي شود و نان که به راه شد عشق از راه مي رسد و اين چنين است راز ماندگاري و پايبندي اناني که به زمين و آب دل بسته اند و برکت از او مي يابند و فراواني از مدد بازوان خويش و ياري الهه برف ها چومونگما

سيشاپانگاما در فراز گردنه خود مي نماياند با انباشت برف ها و يخ هايش که اکنون در زير نور آفتاب ظهر برق مي زنند هر چند شکوهي خيره کننده دارد اما با تبتي آن را گذشت و گذشت که سوز سر مجال هر کاري را مي ستاند به راه که مي زنيم در کنار قهوه خانه اي به دردو دل مي طلبد مان. تشنگي و سرما بهترين بهانه است به درون مي خزيم و چاي تبتي به راه است مخلوطي که تا مجبور نباشي آن را سر نخواهي کشيد ترکيبي از شير و کره پاک به علاوه نمک، و چنان طعم تندي دارد که علي رغم تشنگي ابرو درهم کشيده مي بايستي فرو داد. رسم ميهمان نوازي تبتي حکم مي کند تا پس از خداحافظي نيز صاحب خانه باز فنجانت را از چاي پر کند و اين بدان معني است که صاحب خانه منتظر است تا که دوباره باز گردي هم من و هم او مي دانيم که باز نخواهم گشت که مي داند آيا وقتي که به دره ها سرازير مي شويم خويشتن را در دست رنگ ها و طرح ها و مجسمه هاي خاموش بله مي کنم رها مي کنم خودم را با زائران خسته اما مشتاق و گم مي کنم خود را تا بار ديگر يدا شوم.

چونان قلوه سنگ يا که ريگي تن به جريان رودها مي دهم و اوست که با خود مي برد مرا به کجا رنيش را نمي خواهم که بدانم همه رنگ ها يک رنگ مي شوند و همه فرياد ها و حرف ها زمزمه اي مي شود گنگ که فضاي نيمه روشن معبد پير را راز آلوده تر مي کند از ذهنم مي گذرد که .

کارما نيست شناسايي راز گل سرخ

مار ما نيست شايد

که در افسون گل سرخ شناور باشيم

و ديگر آنچه اکنون از تبت برخاطر مانده است غروب سرخ و ستاره هاي شسته اي شب است و نجواي نيايش راهبي که شب را با زمزمه هايش به سپيده مي زند.

1-   همه القاب بلندترين کوه جهان به زبان تبتي و نپالي

2-   کوندون لقبي است که معمولا در خطاب به دالاي لاما برده مي شود.

3-   POTALA مقر دالايي لاما در لهاسا تا پيش از ضميمه تبت به چين اين کاخ عظيم بر فراز تپه اي بنا نهاده شد که مجموعه حکومتي آن به رنگ سفيد و مجموعه روحاني آن به رنگ اخرايي است.

4-   GYANTSEKUOMBUM کومبوم قديمي ترين استوپا در کشور تبت که در آن صد اتاق براي نگاهداري صدها مجسمه از بودا طراحي شده است.

5-   OKHANG جوکانگ تمپل اصلي ترين معبد شهر لهاسا در ميداني به همين نام

6-   SERAMONE STERY نام يک معبد در پاي کوهيي در خارج از شهر لهاسا توضيح اينکه ما نستري تفاوتش با تمپل در اين است که در ما نستري علاوه بر انجام مراسم مذهبي به تدريس و تحصيل مذهب بودا مي پردازند.

7-   آخرين کوه بلند هشت هزار متري در تبت با ارتفاع 8012 متر

8-   LANGTANGHIMAL نام بخشي از کوههاي هيماليا در مرز تبت و نپال

9-   MUDYGOLA نام رودخانهاي خروشان که از هيماليا سرچشمه مي گيرد.

10-                      MERYCOLD نام گلي است زرد طلايي که به گاه جشن و تقديس به ريسمان مي کشند و بر گردن مي آويزند

11-                      TIHAR تيهار اعتدال بهاري در منطقه يا روکردي هندي بيشتر و مهم تر در نپال و هند

      12-  پرشي از شعر سهراب سپهري


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, ] [ 14:6 ] [ Farhad ]

.: Weblog Themes By Mah Music :.

درباره وبلاگ

یک روز رسد ، غمی به اندازه کوه... یک روز رسد ، نشاط اندازه دشت... افسانه زندگی چنین است... در سایه : کوه... باید از دشت گذشت... ضمن خوش آمد گويي به تمامي عزيزاني كه به اين وبلاگ مراجعه نموده اند؛ در مورد اين وبلاگ بيشتر سعي شده است که جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به این رشته ورزشی قرار گيرد تا از هر لحاظ مورد استفاده بازديدكنندگان محترم قرار بگيرد. در ضمن با توجه به اينكه به روز شدن اين وبلاگ سريع انجام مي پذيرد؛ از شما خواهش مي كنيم از آرشيو نيز ديدن فرماييد. نكته ي پاياني اينكه با توجه به اينكه بيشتر مقالات علمي و مطالب ديگر ،نوشته ي مدير وبلاگ مي باشد، خواهشمند است در صورت استفاده از اين مطالب ضمن كسب اجازه از مدير وبلاگ ، منبع آن را ذكر كنيد. هم اکنون منتظر نظرات و مطالب جدید شما دوستان عزیز می باشیم...
امکانات وب

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 86
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 86
بازدید ماه : 156
بازدید کل : 72790
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 2