نقاب
نويسندگان
لینک دوستان





400 متر سقوط ولي زنده قدم در مغاک بي انتها

گروه نجات 5 ساعت براي رسيدن به مصدم به ميخ کوبي ديواره مي پردازد

جوشاندن علف هاي خوشک و خوردن آب به عنوان غذا در کوهستان

اقامت اضطراري 8 روزه در عمق دره اي که راه به جايي ندارد.

در کوه سنگ بزرگي بر شانه سرگتي فرود آمد و او را در حالي که از اين حادثه غير مترقبه و درد ناشي از آن در رنج فراوان بود طنابي را که از ان آويزان بود بلا اراده ول کرد اما بيدرنگ به يادش آمد که زير پاي او دره اي به عمق 400 متر دهان باز کرده و او را دور درد آنرا فراموش گرده بودند دنباله ماجرا....

در تابستان سال 1982 پاولوف دانشجوي 23 ساله فازغ التحصل يکي از انستيتوهاي شوروي در فلات پامير به همراه هيئت عظيمي که مشغول بررسي مسائل زمين شناسي و تعيين کوتهاهترين خط ترسيمي بين دو نقطه در روي سطح بودند مشغول کار بودند آن روز اعضاي هيئت مشغول دنبال کردن مسير طولاني در کوهستان بودند و از قضا روزگار او از ديگران عقب افتاد.

البته اين مسئله هيچگاه نگران کننده نبود زيرا آنها مگر از اين منطقه رفت آمد کرده بودند سرگمي براي آن که زودتر به ديگران برسند راه ميان بري انتخاب کرده و از حاشيه يک پرتگاه براي پيوستن به ديگر اعضا و ره سپردن در باريکترين نقطه از پرتگاه مشرف به دره بخت از او اندکي رويگردان شد و بند کوله پشتي سنگين او يک دفعه پاره شد و کوله پشتي از روي شانه او لغزيد و به داخل يک تاقچه سنگي در حدود دو متري پايين تر از لبه پرتگاه سقوط کرد و با بستن يک طناب ثابت به دور تخته سنگ بزرگي سرگي به پايين رفته و براي برداشتن کوله پشتي دست به کار شد پس از ترميم بند کوله پشتي و محکم کردن آن به پشت خويش در راه بازگشت و صعود به محل اوليه درست هنگامي که ميخواست قدمهاي آخر را براي رسيدن به لبه پرتگاه بردارد ناگهان سقوط يک سنگ بزرگ برروي شانه اس همه چيز را خراب کرد.

سرگي لحظاتي بعد در حال ليز خوردن و فرو افتادن از يک ديواره بسيار بلند بود و درحاليکه از ترس کرخ شده بود سعي مي کرد با چنگ زدن به علف هاي خشک و برجستگي هاي سنگي رويه صخره ها براي يک لحظه هم که شده سرعت فرو افتادن خود را کاهش دهد ناگهان به جايي گير کرده و ايستاد در حاليکه به سختي ممکن بود چنين شانسي براي کسي رونمايد بله لا کمال تعجب به اين نتيجه رسيد که هنوز زنده است به اطراف نگريست و پس از باز يافتن هوش و حواس فهميد که بر روي يک برآمدگي  و تاقچه اي که از سه طرف پرتگاه آن را احاطه کرده است ايستاده و در کمتر از يک دقيقه به اين نتيجه رسيد که نمي تواند مدت زيادي را چسبيده به آن برآمدگي سرکند و اگر يک در هزار جائي ممکن است اميد نجات و شانس براي زنده ماندن باشد اين محل آن نقطه نمي تواند باشد مگر آن که به نحوي به کف دره برسد که حدود 200 متر پايين تر پس از پشت سرگذاشتن ديواره اي سنگي و تقريبا صاف کف دره نمايان بود.

سقوط و خود خواسته :

وسرگي قبل از آن که نيرويش کاملا تحليل رود و ترس بر او غلبه نمايد خودش با پاي خودش افتادن و سقوط در پرتگاه را مجددا آغاز کرد و چون راه حل ديگري برايش متصور نبود مجددا در حال سرخوردن سقوط و غلتيدن راه را تا رسيدن به کف دره ادامه داد اما سعي مي کرد که به هر نحو ممکن سرعت افتادن و ليز خوردن خود را تقليل دهد. بعدا وقتي همه چيز تمام شد و سرگي به کف دره رسيد هرگز نمي توانست به خاط آورد که اين کابوس طولاني فرود شبانه چند ساعت به طول انجاميده است اما به هر حال در آن موقعيت اين فاصله برايش به طرق دردآوري طولاني و تمام نشدند جلوه کرده بود با رسيدن به کف دره سرگي در اثر فشار عصبي شديد و شددت ضربات وارده و دردي که در ناحيه شانه داشت در حاليکه انگشتانش در آخرين شکاف گير کرده و از آن بيرون نيامده بود از هوش رفت. چندين روز بعد هنگامي که کوهنوردان باتجربه يه مسير ورود او را آزمايش و نگاه مي کردند بيت شان بخشي خشن در مورد احتمال سقوط يا فرود او گرفت زيرا نمي توانست با توجه به شرايط هر دو قبول کنند عاقبت به اين نتيجه رسيدند که او نوعي فرود انجام داده است و درواقع سقوط نکرده است عجيب و در عين حال باور نکردني بود که کسي بتواند 400 متر را بدون استفاده از وسايل و لوازم ايمني طناب حمايت از رويه صخره اي که تقريبا 90 درجه شب داشت طي کرده و سلامت در کف دره اي نشسته  درماجراي افتادن سرگي در واقع يک حوضچه کوچک پر از آب در حدود يکمتر طول 5/1 متر عمق باعث نجات جان سرگي شده بود. در نقش بالشي ترم از افتادن و زمين خوردن محکم و کشنده او پس از 400 متر ليز خوردن سقوط جلوگيري کرده بود و سرگي به دنبال افتادن در آب به سختي بر پا ايستاده و فهميده که همه مشکلات را پشت سر گذاشته و جان به سلامت برده است حتي به نظرش نمي آمد که جائي از بدنش شکسته و يا حتي رگ به رگ شده باشد اما همه جايش خراشيده شده و لباس هايش تکه تکه شده بود آن وقت نگاهي به اطراف کرده و رانت که مشقت و عذاب او تازه در حال شروع شدن است زيرا وجود ديواره عمودي و يک مسير آشار قوي و پر آب امکان هرگونه تلاش براي خارج شدن از کف دره را مبدا با ياس مي کرد در سمت چهارم کف دره محل باز هم ترسناک تر براي سقوط وجود داشت بنابراين  هيچگونه امکاني براي خروج از اين تله وجود نداشت از طرفي او کاملا آگاه بود که پيدا کردنش براي ديگران در ته دره اي مه آلود و تنگ چقدر غير ممکن مي باشد. و با در نظر گرفتن همه اين مسائل براي ماندن در محل آماده شد کوله پشتي را که اين همه برايش مشکل فراهم ساخته بود از داخل حوضچه بيرون کشيد و از درون آن يک پريموس را که شديدا له ولورده شده بود بيرون کشيد سرگي با جمع آوري علف هاي خشک موجود در دامنه وجودشان آنها را در داخل يک ليوان معجوني درست کرد اما موجودي نفت داخل پريموس اندک بود و او آن را به ناچار جيره بندي  ومقدار آن را با دقت تعيين نمود و تنها در طول شب يکبار دستهاي خراشيده و بريده اش را با آن گرم نمود از اقامت او در محل يک روز و دو روز و سه روز گذشت چندين بار او گروههاي نجات و جستجو را دردامنه کوهستان ديد وآنقدر داد رد و /انها را صدا کرد که صدايش گرفت ولي انها متوجه او نشدند زيرا ديواره هاي سنگي و صداي آبشار تمام صداها و فرياد او را در خود فرو مي برد و چيزي از آن به خارج نفوذ نمي کرد.

وبالاخره زندگي :

در چهارمين روز هنوز سرگي نمي دانست که گروه نجات او را ديده است اما دوروز ديگر جستجوي چروه براي رسيدن به محل او بدون نتيجه ادامه يافت و او هم نمي توانست بسته هاي غذا را که برايش مي انداختند بگيرد زيرا همه آنها به عمق دره پرت مي شوند. در اينجا به ناچار گروه نجات يک پيام راديويي به شهر دوشنبه مرکز تاجيکستان فرستاد و تقاضاي اعزام گروه نجات آزموده و داراي وسايل و لوازم مخصوص کردند گروه نجات شامل کوهنوردان زبده به وسيله هلي کوپتر به محل وارده شده و عمليات نجات را آغاز کردند اما حتما اين افراد هم که به آساني متوجه نمي شوند نمي توانستند باور کنند که در 400 متري عمق دره ممکن است انساني پس از سقوط حمايت 5 ساعت طول کشيد تا آنها به محل سرگي دست يافتند صعود از همان مسير مجدداً همانقدر وقت گرفت و لاديسلا و نيلومروف اولين کوهنورداني که به سرگي رسيد به او گفت بيا بالا را ببين کروزله بيا بر پشت من سوار شو تا تو را طوري بالا ميبريم که مثل آنکه سوار آسانسور شده باشي اما سرگي از اين کار سرباز زد راضي نشد بر پشت او سوار شود و گفت من خودم مي توانم با پاي خودم بالا بروم اما بهتر است که کيف حاوي نقشه هاي مرا که حاصل کار يک ماه هيئت زمين شناسي است پيش خود داشته باشي و بدنبال اين حرف صعود به بالا را آغاز کرد او پس از صعود از ديواره درست جائيي رسيد که هشت روز پيش از آنجا فرو افتاده بود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, ] [ 13:32 ] [ Farhad ]

.: Weblog Themes By Mah Music :.

درباره وبلاگ

یک روز رسد ، غمی به اندازه کوه... یک روز رسد ، نشاط اندازه دشت... افسانه زندگی چنین است... در سایه : کوه... باید از دشت گذشت... ضمن خوش آمد گويي به تمامي عزيزاني كه به اين وبلاگ مراجعه نموده اند؛ در مورد اين وبلاگ بيشتر سعي شده است که جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به این رشته ورزشی قرار گيرد تا از هر لحاظ مورد استفاده بازديدكنندگان محترم قرار بگيرد. در ضمن با توجه به اينكه به روز شدن اين وبلاگ سريع انجام مي پذيرد؛ از شما خواهش مي كنيم از آرشيو نيز ديدن فرماييد. نكته ي پاياني اينكه با توجه به اينكه بيشتر مقالات علمي و مطالب ديگر ،نوشته ي مدير وبلاگ مي باشد، خواهشمند است در صورت استفاده از اين مطالب ضمن كسب اجازه از مدير وبلاگ ، منبع آن را ذكر كنيد. هم اکنون منتظر نظرات و مطالب جدید شما دوستان عزیز می باشیم...
امکانات وب

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 72741
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 2